نقش پدران در پرورش هوش هیجانی کودکان

بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که در آغاز، پدران بر فرزندان خود با بازی کردن تاثیر می‌گذارند. نه تنها پدران بخش زیادی از وقت خود با کودکشان را صرف بازی و شوخی با او می کنند، بلکه در مقایسه با شیوه تعاملی مادران در بازی ‌های آن‌ ها فعالیت جسمانی و هیجانی بیشتری وجود دارد. بسیاری از روانشناسان باور دارند شیوه بازی "پر سر و صدا و پر جست و خیز" پدران وسیله مهمی برای یاری کودک به آموختن در مورد هیجان‌ هاست. پدری را مجسم کنید که "خرسی ترسناک" شده است و فرزند نوپای خوشحالش را در حیاط دنبال می ‌کند یا پدری را که در بازی "هواپیماسواری" کودکش را بر روی سر بلند می‌ کند و می‌ چرخاند. چنین بازی‌ هایی فرصتی برای کودک هستند تا هیجان ناشی از کمی ترسیدن و در عین حال سرگرمی و برانگیخته شدن را تجربه کند. کودک می‌آموزد که نشانه‌ های پدر برای تجربه خوشایند را نگاه کند و به آن ها واکنش نشان دهد. برای مثال، کودک می‌آموزد  صدا های خنده‌دار درآوردن و هرهر خندیدن، پدر را به خنده می‌اندازد و بنابراین بازی طولانی‌تر می ‌شود. همچنین متوجه نشانه‌ هایی از سوی پدر می ‌شود که مبنی بر پایان یافتن بازی است ("خوب دیگه، برای فعلاً کافیه") و می ‌آموزد چگونه آرامش خود را از حالت هیجان‌زدگی بازیابد.

 

هوش هیجانی کودک

 

وقتی کودک وارد دنیای نا آرام و خشن هم بازی‌ها می‌ شود چنین مهارت ‌هایی برای او بسیار کارآمد هستند. با داشتن چنین بازی‌ های خشنی با پدر، کودک می‌ تواند به نشانه‌ های اوج گرفتن احساسات در دیگران پی ببرد. او می ‌داند چگونه برای خودش بازی ‌های پرهیجان به وجود آورد و به شیوه‌ هایی که نه آرام و نه پرشتاب و خارج از کنترل باشند، به دیگران واکنش نشان دهد. او می‌ داند چگونه هیجان‌ هایش را در سطحی مطلوب برای بازی سرگرم‌کننده حفظ کند.

پژوهش ‌های انجام شده بر روی کودکان سه و چهار ساله گواه پیوند بین بازی ‌های جسمانی پدر و چگونگی سازگاری کودکان با همسالانشان است. پژوهشگران با مشاهده جلسه‌ های بازی‌ های بیست دقیقه‌ ای کودکان با پدرانشان دریافتند کودکانی که پدران آن ها سطح بالایی از بازی‌ های جسمانی را داشتند بیشترین محبوبیت را در میان همسالانشان دارند. با این وجود نکته قابل توجه در این پژوهش این بود که کودکانی که سطح بالایی از بازی‌ های جسمانی با پدران خود را داشتند تنها زمانی محبوب بودند که این شیوه ‌ی بازی با پدر آمرانه و زورگویانه نباشد. کودکانی که پدران‌شان بازی جسمانی زیادی با آن ها می‌کردند ولی بسیار ارباب‌ منش بودند پایین ‌ترین نمره محبوبیت را دریافت کرده ‌اند.

به طور کلی، پژوهشگران دریافتند وقتی پدران تعامل با فرزندانشان را در حالتی مثبت حفظ  ‌کنند و به کودکان اجازه دهند در مدیریت و جهت‌ دهی بازی سهیم باشند، بهترین مهارت ‌های اجتماعی در کودکان شکل می ‌گیرد.

همچنین یافته‌ های این پژوهش ‌ها  بر اهمیت خودداری پدران از انتقاد کردن، تحقیر کردن، ناتوان‌ سازی و مداخله‌ گر بودن با کودکانشان تاکید دارند. در این پژوهش ‌ها کودکانی بیشترین موفقیت را در رابطه با همسالان و پیشرفت تحصیلی داشتند که پدران‌ شان احساسات آن‌ ها را می ‌پذیرفتند و انجام کار را در آنان تحسین می ‌کردند. چنین پدرانی آموزشگر هیجان بودند، هیجان‌ های منفی فرزندانشان را انکار نمی کردند بلکه آن ها را می پذیرفتند و با فرزندان خود همدلی می کردند و برای رویارویی با احساسات منفی، فرزندان را راهنمایی می‌ کردند.

برای مثال، در طول تمرینی که در آن والدین بازی ویدیویی به فرزندانشان آموزش می دادند، پدران آموزشگر هیجان فرززندان خود را تشویق می کردند و بدون دخالت، آن ها را تا اندازه‌ ای که باید راهنمایی می کردند. آنان معمولاً تکنیک "آموزش داربست بندی" را به کار می بردند. یعنی آنان هر یک از موفقیت‌ های فرزندانشان را به عنوان نشانه ای برای کسب مهارت بیشتر به کار می بردند. با واژه‌ های ساده ای چون، "آفرین"، یا "می دونستم می‌ تونی این کار رو انجام بدی"، چنین پدرانی هر پیروزی کوچک را به زیربنایی برای خودپنداره بهتر تبدیل می‌ کردند. آفرین گفتن آنان به کودکان اعتماد به نفس می‌ داد تا به بازی و یادگیری ادامه دهند.

برعکس کودکانی در نمره‌ های تحصیلی و روابط اجتماعی مشکل داشتند که پدران آن ها بی‌ عاطفه، سلطه ‌جو، تحقیرکننده، سرزنشگر و مداخله‌ گر بودند. چنین پدرانی در طول تمرین بازی ویدیویی گاهی اظهارنظرهای‌شان در مورد فرزندانشان تحقیرکننده بود و آن ها را به خاطر اشتباهاتشان مسخره می‌ کردند و از آن ها انتقاد می‌ کردند، همچنین گاهی وقتی بازی آن طور که باید پیش نمی ‌رفت کنترل بازی را به دست می ‌گرفتند تا به کودک خود ثابت کنند بی ‌لیاقت و ناتوان است.

این پژوهشگران وقتی بعد از سه سال برای پیگیری به سراغ خانواده و آموزگاران این کودکان رفتند، دریافتند کودکانی که پدران تحقیرکننده و غیرحمایت‌کننده داشتند بیش از دیگران به سراغ مشکلات می‌رفتند. آنان کودکانی بودند که نسبت به دوستانشان رفتار پرخاشگرانه داشتند. بیشترین مشکلات را در مدرسه داشتند و معمولاً مشکلاتی در رابطه با بزهکاری و خشونت جوانی در آنان مشاهده می ‌شد.

گرچه پژوهش‌ های زیادی نشان داده ‌اند تعاملات بین مادر-کودک نیز اهمیت دارند اما یافته‌ ها حاکی از این است که در مقایسه با پاسخ‌ های پدر به کودک، نوع ارتباط کودک با مادر به اندازه ارتباطش با پدر پیش بینی‌ کننده موفقیت‌ های بعدی یا شکست در مدرسه در رابطه با دوستان نیست. بی‌شک چنین یافته ‌ای شگفت‌ انگیز است. به ویژه اینکه معمولاً مادران نسبت به پدران زمان بیشتری را با فرزندان سپری می ‌کنند. باور ما بر این است دلیل اینکه پدران تاثیر زیادی بر فرزندانشان دارند این است که رابطه پدر-کودک چنین هیجان های قدرتمندی را در کودکان برمی ‌انگیزد.

 

لینک کوتاه:

zood.link/yv8pb

 

مشاهده متخصصین درمان زوج و خانواده

مشاهده خدمات مشاوره و روان درمانی کودک